دعا کنید خداوند شهادت را نصیب شما کند
در غیر اینصورت زمانی فرا می رسد که جنگ تمام می شود و رزمندگان امروز به سه دسته می شوند :
دسته ای به مخالفت با گذشته خود بر می خیزند و از گذشته خود پشیمان می شوند .
دسته ای راه بی تفاوتی را بر می گزینند و در زندگی مادی غرق می شوند و همه چیز را فراموش می کنند .
و دسته سوم به گذشته خو وفادار می مانند و احساس مسئولیت می کنند که از شدت مصائب و غصه ها دق خواهند کرد .
پس از خدا بخواهید که با وصال شهادت از عواقب زندگی بعد از جنگ در امان بمانید .
چون عاقبت دو دسته اول ختم به خیر نخواهد شد و جز دسته سوم ماندن بسیار سخت و دشوار خواهد بود .
( سردار شهید حمید باکری )
به نقل از دفتر آیتالله مکارم شیرازی، در بیانیه این مرجع تقلید آمده است: باز هم یک توطئه شیطانى جدید از سوى رژیم غاصب اسرائیل براى یهودىسازى قدس شریف صورت گرفت و آن ساختن کنیسه بزرگى در فاصله بسیار نزدیکى از دیوار غربى مسجدالاقصى در اراضى متعلق به مسلمین است.
در بخش دیگری از این بیانیه آمده است: افتتاح این کنیسه که با تبلیغات وسیعى همراه بود، همراه با اقدام به شهرکسازى گسترده جدید با وجود محکومیت آن از سوى مجامع جهانى بیانگر عمق این فاجعه است، حتى تحلیلگران سیاسى معتقدند اینها مقدمهاى است براى ویران کردن قدس شریف و بناى معبد سلیمان به جاى آن و نابود کردن همه آثار اسلامى در بیتالمقدس و ما همه اینها را شدیداً محکوم مىکنیم.
در این بیانیه تصریح شده است: این توطئه جدید آتش خشم را در دل همه مسلمانان جهان برافروخته و آن را مقدمهاى براى انتفاضه دیگر و انفجار جدیدى در سرزمینهاى اشغالى مىدانند. آیا سران بعضى از دول عربى که با رژیم غاصب نرد عشق مىبازند بازهم به راه خود ادامه مىدهند؟ آیا از آنها مىترسند در حالى که حزباللَّه شجاع لبنان و مردم غزه ثابت کردند ارتش اسرائیل ضعیفتر و آسیبپذیرتر از آن است که سبب خوف شود. آیا بازهم در برابر این حادثه شوم سکوت خواهند کرد، یا به محکومیت لفظى قناعت کرده و لعن و نفرین ملتهاى اسلامى و آیندگان را براى خود مىخرند؟ یا در اقدامى شجاعانه طوفانى از خشم و فریاد را بر سر اسرائیل فرو مىریزند.
در بخش پایانی این بیانیه آمده است: اگر بعضى از دول عربى در برابر اینگونه کارها سکوت کنند به یقین ملتهاى مسلمان سکوت نخواهند کرد و با انسجام بیشتر در برابر آنها خواهند ایستاد و غیرت اسلامى خود را نشان خواهند داد.
در اوایل سال 1359 مقارن با اعلام قطع رابطه آمریکا و ایران که به محاصره اقتصادی جمهوری اسلامی ایران منجر شد، درگیریهای عراق با ایران وارد مرحله جدیدی شد و صدام عملاً به ایجاد شرایط جنگی آشکار دست زد.
در تاریخ 18 /1/1359 تنها یک روز قبل از اعلام رابطه آمریکا با ایران، صدام رئیس جمهور عراق اعلام کرد که ایران باید از سه جزیره تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی خارج شود.
عراق در روزهای 18 الی 23 فروردین ماه 1359 در مناطق مختلف مرزی به اجرای آتش خمپاره و توپخانه اقدام کرد و با هلیکوپتر و هواپیما به حملات نسبتاً سنگینی دست زد و درگیری های قابل ملاحظه ای ایجاد کرد. وخامت اوضاع به حدی بود که برخی نشریات غربی، مناقشات دو کشور را در آستانه شروع یک جنگ کامل خواندند. در این خصوص و به دنبال اظهارات مقامات عراقی نباید از اظهارنظرهای مقامات آمریکایی در کاخ سفید غافل شد. نشریه «دیلی اکسپرس» چاپ انگلستان در تاریخ 11 آوریل 1980 به نقل از یکی از مقامات کاخ سفید می نویسد: «آمریکا به بررسی عملیات احتمالی نظامی از قبیل محاصره دریایی و هوایی ایران و جنگ در بیابان پرداخته است.»
در اوایل سال 1359 مقارن با اعلام قطع رابطه آمریکا و ایران که به محاصره اقتصادی جمهوری اسلامی ایران منجر شد، درگیریهای عراق با ایران وارد مرحله جدیدی شد و صدام عملاً به ایجاد شرایط جنگی آشکار دست زد.
در تاریخ 18 /1/1359 تنها یک روز قبل از اعلام رابطه آمریکا با ایران، صدام رئیس جمهور عراق اعلام کرد که ایران باید از سه جزیره تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی خارج شود.
عراق در روزهای 18 الی 23 فروردین ماه 1359 در مناطق مختلف مرزی به اجرای آتش خمپاره و توپخانه اقدام کرد و با هلیکوپتر و هواپیما به حملات نسبتاً سنگینی دست زد و درگیری های قابل ملاحظه ای ایجاد کرد. وخامت اوضاع به حدی بود که برخی نشریات غربی، مناقشات دو کشور را در آستانه شروع یک جنگ کامل خواندند. در این خصوص و به دنبال اظهارات مقامات عراقی نباید از اظهارنظرهای مقامات آمریکایی در کاخ سفید غافل شد. نشریه «دیلی اکسپرس» چاپ انگلستان در تاریخ 11 آوریل 1980 به نقل از یکی از مقامات کاخ سفید می نویسد: «آمریکا به بررسی عملیات احتمالی نظامی از قبیل محاصره دریایی و هوایی ایران و جنگ در بیابان پرداخته است.»
در همین ایام عراق علاوه بر ادامه و تشدید درگیری مرزی با ایران، در برخی از شهرهای مرزی ازجمله خرمشهر، توسط عوامل خود مبادرت به بمبگذاری و خرابکاری نمود. شرایط و وضعیت جدید، دو کشور را تا آستانه جنگ پیش برد .حالت جنگی اعلام شده توسط عراق نوعی فشار سیاسی و نظامی به انقلاب در جهت خواست آمریکا بود. آمریکا هر چند خود نیز به اظهاراتی تهدید آمیز می پرداخت اما هنوز به حل و فصل مطلوب مسئله گروگانها امید داشت. آمریکا از سویی به تحولات داخلی ایران ( مسئله بنی صدر و لیبرالها) امیدوار بود و از سویی دیگر راههایی چون حمله به طبس، کودتای نوژه و … را در سر می پروراند.
به شهادت رساندن آیت الله صدر و خواهرش بنت الهدی در این اوضاع و احوال نشانه ورود صدام به مرحله تازه ای در کینه توزی و دشمنی با انقلاب اسلامی ایران و خراب کردن پل های بازگشت به هر گونه حل مسالمت آمیز اختلافات فیمابین بود. دولت آمریکا پس از عدم حصول نتیجه لازم و مطلوب از تشدید فشارهای داخلی و خارجی به جمهوری اسلامی، به ویژه پس از شکست عملیات نظامی طبس، کودتای نوژه را که از مدتها قبل طرح ریزی شده بود به مرحله اجرا گذاشت. بنا به اطلاعات واصله آمریکایی ها پس از ماجرای طبس طرح کودتا و جنگ را بررسی کرده و بنا به دلایلی کودتا را در اولویت قرار می دهند. مقدم داشتن کودتا بر جنگ علاوه بر اینکه زمان بیشتری را برای آمادگی در اختیار عراق قرار می داد، مزایای دیگری نیز همراه داشت و آن اینکه اگر کودتا موفق می گردید، وقوع جنگ منتفی و مقصود آمریکا سریع تر و بهتر حاصل می شد و اگر کودتا شکست می خورد به دلیل بالا رفتن بی اعتمادی نسبت به نیروهای ارتش و سرکوب ها و تصفیه هایی که لازم می شد، زمینه مناسب تری برای آغاز جنگ فراهم می گردید.
هم زمان با کودتا نوژه عراق در بیست منطقه مرزی درگیری ایجاد کرد و اوضاع را به گونه ای متشنج نمود که نظرها از داخل به مسائل مرزی معطوف شود. متعاقب شکست کودتا، صدام مجدداً برای آغاز جنگ اعلام آمادگی کرد. وی در یکی از سخنرانی های خود چنین گفت: « اینکه برای استرداد سه جزیره واقع در خلیج (فارس) که توسط شاه اشغال شده است، توانایی نظامی لازم را داریم. هرگز از زمان اشغال این سه جزیره، ساکت ننشسته ایم و پیوسته از نظر نظامی و اقتصادی برای پس گرفتن سه جزیره مذکور، آمادگی داشته ایم.»
واگذاری نقش جدید به عراق به منظور وادار کردن ایران به پذیرش خواسته ها و نظریات آمریکا موجب گردید تا عراق بلافاصله پس از شکست کودتا مقدمات لازم را با انتقال نیرو به نوار مرزی فراهم سازد.
اهداف عراق از تهاجم سراسری
دولت عراق بر اساس این باور که توازن نظامی به نفع این کشور تغییر نموده و تمامی عوامل ازجمله اوضاع ایران (1) شرایط منطقه و مناسبات بین المللی، به تحقق اهداف حاکمان بغداد کمک خودهد کرد، در تاریخ 31 شهریور 1359، پس از آنکه قرارداد 1975 الجزایر در تاریخ 17 سپتامبر 1980 (26 شهریور 59) از سوی صدام حسین لغو و تسلط کامل عراق بر آبراه اروند اعلام گردید، تهاجم سراسری خود را از هوا، دریا و زمین به خاک جمهوری اسلامی ایران آغاز کرد.
استعداد زمینی عراق در آغاز تهاجم، بالغ بر 48 یگان می شد که عبارت بود از 12 لشکر شامل 5 لشکر پیاده، 5 لشکر زرهی، 2 لشکر مکانیزه و همچنین 15 تیپ مستقل شامل 10 تیپ پیاده، 1 تیپ زرهی، 1 تیپ مکانیزه و 3 تیپ نیروهای مخصوص به اضافه تیپ 10 گارد جمهوری و نیز نیروهای گارد مرزی که شامل 20 تیپ مرزی می شد.
ماشین نظامی عراق با بهره مندی کامل از تجهیزاتی نظیر 800 قبضه توپ، 5400 دستگاه تانک و نفربر، 400 قبضه توپ ضد هوایی، 366 فروند هواپیما و 400 فروند هلیکوپتر، از آمادگی عملیاتی مناسبی برخوردار بود.
بیانیه شورای امنیت درباره ابراز نگرانی از تشدید عملیات نظامی بین ایران و عراق و
در نتیجه تهدید صلح و امنیت جهانی و پشتیبانی از درخواست دبیر کل 22 سپتامبر
از طرفین منازعه برای کوشش جهت حل و فصل درگیری
دولت عراق در تجاوز به ایران اهداف ارضی و سیاسی را تواماً دنبال میکرد. برقراری حاکمیت مطلق بر اروندرود، تصرف قسمتی از اراضی ایران واقع در جبهه مرکزی، تجزیه استان خوزستان ایران و اسرتداد جزایر سه گانه ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک، اهداف ارضی و مرزی عراق بود. سرنگون ساختن دولت جمهوری اسلامی ایران، عهده دار شدن ژاندارمی خلیج فارس و رهبری جهان عرب نیز از جمله اهداف سیاسی دولت عراق به شمار می رفت که به بررسی مختصر هر یک از این اهداف می پردازیم:
1 – برقراری حاکمیت مطلق بر اروندرود
یکی از اختلافات عمده ایران و عراق، به مرز مشترک دو کشور در اروندرود مربوط می شود. دولت عراق همواره ادعا می کرد که اروندرود به آن کشور متعلق است و در مقابل، دولت ایران معتقد بود که اروندرود یک رودخانه مرزی و قابل کشتیرانی است.
2 – تصرف قسمتی از اراضی ایران
دولت عراق علاوه بر اروند رود در قسمتهای شمالی مرز بین دو کشور نیز به سرزمین ایران چشم طمع داشت. دولت عراق اراضی را که ادعا می کرد بر طبق موافقتنامه الجزایر 1975 م باید به آن دولت مسترد می گشت با توسل به زور به اشغال خود در آورد. پس از اشغال اراضی مذکور یعنی مناطق سیف سعد، زین القوس و میمک، دولت عراق ادعا می کرد که ضرورت دفاع از « اراضی غصب شده» ایجاب می کند که اراضی بیشتری از خاک ایران به تصرف نیروهای عراقی در آید. 12 روز بعد از اینکه عراق رسماً اعلام کرد که تمام اراضی غصب شده را آزاد کرده است، تجاوز گسترده ای را با 12 لشکر در منطقه ای به طول 550 کیلومتر به جمهوری اسلامی ایران آغاز کرد و معلوم شد ادعاهای توسعه طلبانه عراق بیش از آنچه در آغاز مطرح شده بود، می باشد. تنها پنج روز بعد از آغاز جنگ 30 هزار کیلومتر مربع از اراضی ایران به اشغال نیروهای عراقی درآمد. در اندک مدتی 10 شهر ایرانی خرمشهر، سوسنگرد، بستان، مهران، دهلران، قصرشیرین، هویزه، نفت شهر، سومار و موسیان اشغال شد و همزمان با اشغال سرزمینهای ایران صدام حسین ادعای « حقوق ارضی» نمود که تا قبل از جنگ وجود نداشت.
3 – تجزیه خوزستان ایران
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، دولت عراق تلاشهای گسترده ای را برای تجزیه استان جنوبی ایران، خوزستان آغاز کرد. مشکلات طبیعی ناشی از انقلاب و ضعف دولت مرکزی ایران فرصت خوبی را برای دولت عراق فراهم آورده بود، تا برنامه های خود را درباره خوزستان به مورد اجرا گذارد. از همان روزهای نخست پیروزی انقلاب اسلامی جعل حقایق تاریخی مربوط به خوزستان که با چاپ فراوان نقشه های جغرافیایی جعلی که در آن بخش هایی از سرزمین ایران، مانند خوزستان و بلوچستان از کشور تفکیک شده بود، پی گرفته شد و بغداد به صورت پایگاه جنبش های تجزیه طلبانه خوزستان درآمد.
4 – ادعای استرداد جزایر سه گانه
هدف دیگر دولت عراق از تجاوز به ایران، استرداد جزایر سه گانه ابوموسی، تنب بزرگ وتنب کوچک بود. مقامات مسئول عراقی بارها در سخنان خود به مسئله جزایر سه گانه اشاره نموده و خواستار استرداد آنها شدند. این اظهارات در شش ماه قبل از آغاز تجاوز عراق به ایران شتاب بیشتری گرفت و مقامات عراقی ضمن اینکه از ایران استرداد جزایر مذکور را می خواستند، عراق را متعهد به باز پس گرفتن آنها می دانستند.
دولت عراق همزمان با تجاوز به ایران در 31 شهریور 1359، طرحی نیز برای اشغال جزایر سه گانه تهیه کرده بود، ولی فقط چند ساعت قبل از تجاوز به ایران، از اجزای آن منصرف شد، زیرا عمان، امارات متحده عربی و عربستان به علت عدم امکان موفقیت طرح مذکور، از همکاری با عراق خودداری کرده بودند. آنها اعتقاد داشتند که چون نیروی دریایی ایران آبهای اطراف را در کنترل خد دارد، هر گونه حمله ای به جزایر مذکور خطرناک است.
5 – براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران
آمریکا و دولت های مرتجع منطقه از همان روزهای نخستین پیروزی، از ناحیه انقلاب اسلامی احساس خطر کردند، مخصوصاً تحقیر آمریکا با اشغال لانه جاسوسی و شکست طلسم شکست ناپذیری قدرتهای بزرگ، باعث شد آمریکا علیه انقلاب اسلامی تدابیری اتخاذ کرده و در فرصتی مناسب ضمن حفظ موقعیت خود در هر منطقه، زمینه های سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ایران را فراهم آورد. بنابراین هدف عراق به عنوان عامل آمریکا در منطقه، تنها آبراه اروندرود یا استرداد جزایر سه گانه نبود، بلکه هدف اصلی، سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ایران بود.
نامه وزارت خارجه ایران در 26 اکتبر به وزارت خارجهعراق
مبنی بر عمل به مفاد قرارداد 1975 و اعتراض به اقدامات تجاوزگرانه عراق و
اعزام عوامل مسلح نفوذی به استان های مرزی و نقض امنیت داخلی ایران
6 – ایفای نقش ژاندارم خلیج فارس
پیروزی انقلاب اسلامی ایران، تعادل قوا را در منطقه خلیج فارس به نفع عراق تغییر داد. سقوط شاه که ژاندارم غرب در خلیج فارس بود، خلاء قدرتی در منطقه خلیج فارس به وجود آورد. صدام حسین که رویای چنین نقشی را در سر می پروراند، درصدد استفاده از این خلاء به وجود آمده در خلیج فارس بر آمد .
7 – رهبری جهان عرب
صدام حسین رویای رهبری جهان عرب را در سر می پروراند. از نظر ایدئولوژیکی، حزب بعث رسالت خود را ایجاد یک امپراطوری به رهبری خود می دانست و شعار این حزب « یک ملت عرب، یک مأموریت ابدی» بود. از نظر حزب بعث، اعراب به رغم تقسیم به کشورهای مختلف، همیشه ملت واحدی را تشکیل می داده اند و باید مرزهای بین کشورهای عربی از میان برداشته و اعراب مجدداً ملت واحدی را تشکیل می دادند. رسالت تاریخی حزب بعث هم تحقق بخشیدن به این مسئله بود.
در این زمان مصر هم با امضای موافقتنامه کمپ دیوید نقش رهبری خود را در جهان عرب از دست داده بود و صدام حسین خود را برای پر کردن خلاء رهبری در جهان عرب شایسته می دید. اما وی نیاز به حادثه مشابهی مانند ملی کردن کانال سوئز در سال 1955 م داشت تا وی را رهبر جهان عرب کند. تصرف خوزستان می توانست ضمن زدن ضربه ای مهلک به ایران، عراق را به عنوان حامی دائمی کشورهای عربی شبه جزیره و نیروی نظامی برجسته خلیج فارس و مدافع وطن عربی معرفی کند.
دفاع مقدس
جنگ رسمی میان ایران و عراق با تهاجم گسترده نیروی هوایی ارتش عراق در 31/6/1359 آغاز شد و سپس نیروی زمینی ارتش عراق از شمال قصرشیرین تا خرمشهر تجاوز سراسری خود را آغاز کرد.
عراق هجوم سراسری خود را در ساعت 14 روز 31 شهریور با حملات هوایی آغاز کرد وظرف چند ساعت 19 منطقه مهم، ازجمله فرودگاههای کشور را مورد هدف قرار داد و بدین ترتیب جنگی هشت ساله بر ملت و دولت ایران که تازه از بند رژیم ستمشاهی آزاد گشته بودند، تحمیل شد.
دفاع مقدس عنوانی است بر هشت سال مجاهدت، فداکاری و مقاومت مردم و نیروهای مسلح جمهوری اسلامی در برابر تجاوز رژیم بعثی عراق که با بهانه های واهی صورت گرفته بود. حضرت امام (ره) در این باره فرمودند: « این حکومت فاسد [عراق] به اسم این که شما ملت ایران، مجوسی هستید و فارس هستید و این جرمی است که شما فارس هستید، و به اسم عربیت وسردار قادسیه بودن، هجوم کرد به این کشور. ما و کشور ما هیچ وقت بنا نداشتیم و نداریم که به کشوری هجوم کنیم، لکن بعد از آن که به ما هجوم کردند، دفاع یک امری است که هم شرعاً واجب است بر همه و هم عقلاً.»
با بررسی وضعیت داخلی و خارجی دو کشور ایران وعراق در زمان آغاز جنگ می توان به روشنی دریافت که شرایط حاکم تماماً به نفع عراق و بر علیه ایران بود. ظهور حکومت مستقل جمهوری اسلامی در ایران که شعار آن نه غربی و نه شرقی بود، نمی توانست از نظر قدرتهای غرب و شرق خصوصاً دو ابرقدرت آن زمان آمریکا و شوروی، مطلوب باشد. بنابراین با پیروزی انقلاب اسلامی توطئه های فراوانی برای سرنگونی آن تدارک دیده شد که یکی از آنها جنگ بود. عراق به عنوان نماینده قدرتهای استعماری مورد حمایت کامل غرب بود. در حالی که ایران تقریباً در یک انزوای بین المللی قرار گرفته بود.
و نیکی با بدی یکسان نیست. [بدی را] به آنچه خود بهتر است دفع کن؛ آنگاه کسی که میان تو و میان او دشمنی است، گویی دوستی یکدل میگردد.
همه کارشناس مسائل اجتماعی شدهاند و پای صحبت هر کسی مینشینی میتواند ساعتها از در و دیوار و مردم و مسئولین انتقاد کند و به همه بفهماند که من هم از مسائلی که در اطرافم میگذرد سر در میآورم و میتوانم آنها را درک کنم و شاید آنها را به چالش بکشانم .
اما در این میان مشکلی که وجود دارد و دامن گیر خیلی از ما شده این است که نقش خودمان را در مشکلات جامعه نادیده میگیریم بدین معنا که هر جامعه ای خواه ناخواه با مشکلات زیادی مواجه است که میتوان علتهای مختلفی را برای آن به تصویر کشید اما در کنار همه این مشکلات خود ما هم در صورتی که عملکرد بدی در جامعه داشته باشیم میتوانیم علت به وجود آمدن بسیاری از مشکلات شویم .
نکته قابل توجه در این میان این است که قبل از اینکه از هر چیزی خواه جامعه و خواه مسئولین و خواه اطرافیان خود انتقادی بکنیم کمی به کارهای خودمان بیندیشیم که آیا عملکرد من هم در جامعه تأثیر دارد یا خیر؟ و اگر من کاری که با قانون و اخلاق و دین مخالف است انجام بدهم آیا این عملکرد بد من هم میتواند سبب بروز بعضی از مشکلات شود؟
جواب این سؤال کاملاً روشن است که افراد در جامعه به مثابه اعضای یک جامعه هستند و عملکرد فردی چه خوب و چه بد میتواند در جامعه موثر باشد و جامعه را به سوی خوبیها و یا به دره سقوط و هلاکت راهنمایی کند .
پس حال که عملکرد ما این قدر در جامعه موثر است بیایید همه کارهای خودمان را به نحو احسن و جامع و کامل و بدون هیچ نقص و عیبی انجام دهیم چرا که ما خداوندی داریم که همه کارهای خود را به نحو احسن انجام میدهد و بارها فرموده است:
1) بهترین سرگذشتها را بیان میکند:
پسوردهای موفقیت در قرآن کریم
و نیکی با بدی یکسان نیست. [بدی را] به آنچه خود بهتر است دفع کن؛ آنگاه کسی که میان تو و میان او دشمنی است، گویی دوستی یکدل میگردد.
همه کارشناس مسائل اجتماعی شدهاند و پای صحبت هر کسی مینشینی میتواند ساعتها از در و دیوار و مردم و مسئولین انتقاد کند و به همه بفهماند که من هم از مسائلی که در اطرافم میگذرد سر در میآورم و میتوانم آنها را درک کنم و شاید آنها را به چالش بکشانم .
اما در این میان مشکلی که وجود دارد و دامن گیر خیلی از ما شده این است که نقش خودمان را در مشکلات جامعه نادیده میگیریم بدین معنا که هر جامعه ای خواه ناخواه با مشکلات زیادی مواجه است که میتوان علتهای مختلفی را برای آن به تصویر کشید اما در کنار همه این مشکلات خود ما هم در صورتی که عملکرد بدی در جامعه داشته باشیم میتوانیم علت به وجود آمدن بسیاری از مشکلات شویم .
نکته قابل توجه در این میان این است که قبل از اینکه از هر چیزی خواه جامعه و خواه مسئولین و خواه اطرافیان خود انتقادی بکنیم کمی به کارهای خودمان بیندیشیم که آیا عملکرد من هم در جامعه تأثیر دارد یا خیر؟ و اگر من کاری که با قانون و اخلاق و دین مخالف است انجام بدهم آیا این عملکرد بد من هم میتواند سبب بروز بعضی از مشکلات شود؟
جواب این سؤال کاملاً روشن است که افراد در جامعه به مثابه اعضای یک جامعه هستند و عملکرد فردی چه خوب و چه بد میتواند در جامعه موثر باشد و جامعه را به سوی خوبیها و یا به دره سقوط و هلاکت راهنمایی کند .
پس حال که عملکرد ما این قدر در جامعه موثر است بیایید همه کارهای خودمان را به نحو احسن و جامع و کامل و بدون هیچ نقص و عیبی انجام دهیم چرا که ما خداوندی داریم که همه کارهای خود را به نحو احسن انجام میدهد و بارها فرموده است:
1) بهترین سرگذشتها را بیان میکند:
(نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ به ما أَوْحَیْنا إِلَیْکَ هذَا الْقُرْآن: ما نیکوترین سرگذشت را به موجب این قرآن که به تو وحی کردیم، بر تو حکایت میکنیم)( یوسف: 3)
2) بهترین بیان را دارد :
(وَ لا یَأْتُونَکَ به مثلٍ إِلاَّ جِئْناکَ بِالْحَقِّ وَ أَحْسَنَ تَفْسیراً: و برای تو مَثَلی نیاوردند، مگر آنکه [ما] حق را با نیکوترین بیان برای تو آوردیم.)( الفرقان : 33)
3) بهترین آفریدگار است:
(الَّذی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طین: همان کسی که هر چیزی را که آفریده است نیکو آفریده، و آفرینش انسان را از گِل آغاز کرد.)( السجدة : 7)
4) بهترین سخن را نازل کرده است :
(اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدیثِ : خدا زیباترین سخن را نازل کرده است)(الزمر: 23)
حال خداوندی که تمام کارهای خود را به بهترین نحو ممکن انجام میدهد از ما خواسته است تا ما هم کارهایمان را به نحو احسن انجام دهیم و فرموده است :
(وَ هُوَ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فی سِتَّةِ أَیَّامٍ وَ کانَ عَرْشُهُ عَلَی الْماءِ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلا: و اوست کسی که آسمانها و زمین را در شش هنگام آفرید و عرش او بر آب بود، تا شما را بیازماید که کدام یک نیکوکارترید)( هود: 7)
پسوردهای موفقیت
پس برای اینکه موفقیت را دریابید یکی از پسوردهای مهم برای ورود در سرزمین موفقیت این است که همه کارها را به نحو احسن انجام دهید:
1) در تصرفات و فعالیتهای اقتصادی به بهترین شکل عمل کنید:
(وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْیَتیمِ إِلاَّ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ حَتَّی یَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَ أَوْفُوا الْکَیْلَ وَ الْمیزانَ بِالْقِسْط: و به مال یتیم – جز به نحوی [هر چه نیکوتر]- نزدیک مشوید، تا به حد رشد خود برسد. و پیمانه و ترازو را به عدالت، تمام بپیمایید.)(انعام: 152)
2) با مخالفان خود با بهترین روش بحث کنیم:
(ادْعُ إِلی سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَن: با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن و با آنان به [شیوهای] که نیکوتر است مجادله نمای.)( النحل: 125)
3) بهترین سخنان را قبول کنیم:
(الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذینَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ : به سخن گوش فرا میدهند و بهترین آن را پیروی میکنند؛ اینانند که خدایشان راه نموده و اینانند همان خردمندان.)( الزمر : 18)
4) در روابط اجتماعی به بهترین شکل برخورد کنیم :
(وَ لا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لاَ السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمیمٌ:و نیکی با بدی یکسان نیست.[بدی را] به آنچه خود بهتر است دفع کن؛ آنگاه کسی که میان تو و میان او دشمنی است، گویی دوستی یکدل میگردد.)(فصلت: 34)
اختلال در این سایت به نشانی healthcare.gov باعث شده تا بسیاری از خدمات درمانی و بهداشتی دولتی آمریکا در سراسر جهان نیز با مشکل مواجه شود.
این سایت تنها دو هفته پیش راه اندازی شده و کاربران برای دسترسی و ثبت نام در آن مشکلات جدی دارند. اوباما امیدوار است تا با ایجاد نظام درمانی یکپارچه در این کشور و تحت پوشش قرار دادن اقشار آسیبپذیر از تبعیضهای موجود در این زمینه بکاهد.
گفته میشود که برخی اشتباهات فنی، مالی و مدیریتی عامل این بحران است و برطرف کردن همه این مشکلات تا 400 میلیون دلار هزینه در بر خواهد داشت. ظاهرا ابعاد این کار در بخش آی تی فراتر از میزان در نظر گرفته شده بود و توسعه آن نیز کار راحتی نیست.
کارشناسان معتقدند زیرساختهای طراحی شده برای این پرتال در حد مطلوب نیست و لذا نمیتواند پاسخگوی همه مراجعان و درخواست ها باشد. لذا احتمال شکست طرح یاد شده وجود دارد، امری که برای اوباما بسیار گران تمام خواهد شد. گفتنی است دولت انگلیس نیز به دنبال اجرای طرح مشابهی است که با مشکلات یکسانی مواجه و دچار اختلال شده است.
در وصیتنامه یکی از شهدای کشورمان آمده است: اینجانب نبیالله کریمی وصیت میکنم. طلبکاریهایم را بخشیدم. از مال دنیا یک تیشه و ماله دارم آن را هم به جهاد سازندگی بدهید.
به گزارش بسیج پرس، بابالله کریمی، پنجم فروردین ماه سال 1342 در روستای قمیکبزرگ از توابع شهرستان تاکستان استان قزوین به دنیا آمد. پدرش قدرتالله، کارمند میراث فرهنگی بود و مادرش مشکعنبر خانم نام داشت. او که مجرد بود برای نخستین بار پنجم مهرماه سال 1360 از سوی بسیج در جبهه حضور یافته و پس از 33 روز حضور در کردستان، هشتم آبان ماه همان سال در مهاباد و به هنگام درگیری با گروهک های ضدانقلاب بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید.
نوشته زیر ابعاد جدیدی از این شهید را برای ما بازگو میکند.
اول- در دفتر کارم در جوار گلزار شهدای قزوین نشسته بودم که یکی از بستگان برای احوال پرسی کنارم نشست. وقتی دید من با تماشا و بررسی تصاویر شهدا در کامپیوترم مشغولم، گفت: راستی قبل از انقلاب که ما در همسایگی امامزاده اسماعیل زندگی میکردیم اوستا قدرت الله هم در همسایگی ما خانه داشتند و در امامزاده اسماعیل هم فعالیت میکرد. او یک پسر داشت که در کارهای بنایی کمک پدرش بود و بعدها شنیدم شهید شده. عکسش را دارید من ببینم؟
من هم بلافاصله به سراغ پرونده شهدا رفتم و فایل شهید را پیدا کرده و تصاویر شهید را نشانش دادم. عکسهایش را که میدید انگار همه? خاطرات آن دوران برایش تازه شده بود. با ولع خاصی عکسها را نگاه میکرد و برای هر کدام آنها توضیحی داشت. اشکهایش را میدیدم که یواشکی از گوشه? چشمهایش جاری بود در حالی که سعی میکرد من نبینم. پرسید: شهید وصیت نامه هم دارد؟ و من از آنجایی که تقریبا همه? وصیت نامه شهدا را خوانده و مرور کرده بودم، به یاد نداشتم که او وصیت نامهای داشته باشد لذا گفتم: نه ندارد. اما در همین حال رفتم سراغ اسناد مکتوب شهید که شاید دارد و من ندیدهام.
در همین حال چشمم خورد به صفحهای چاپی از آن وصیت نامههایی که فقط جاهای خالی باید پر شود. داشتم اینتر را میزدم که صفحات دیگر را ببینم که چشمم خورد به مطلبی که حداقل یک ربعی هر نوع حرکتی را از من گرفته بود. نوشته بود: «طلبکاریهایم را بخشیدم. از مال دنیا یک تیشه و ماله دارم، آن را هم به جهاد سازندگی بدهید»!
مانده بودیم که چگونه است که یک بسیجی مخلص خدا که دار و ندارش از این دنیا، وسیله? کاریاش است، آن را هم به جهاد سازندگی میبخشد که پاک پاک و بدون کوچکترین تعلق خاطری، قید این دنیا را بزند!
او در وصیتنامهاش نوشته بود:
اینجانب نبی الله کریمی وصیت میکنم. طلبکاریهایم را بخشیدم. از مال دنیا یک تیشه و ماله دارم آن را هم به جهاد سازندگی بدهید.
من یکی از افراد حزب الله و در جبهه جنگ حق علیه باطل در مهاباد مشغول نبرد با کفار میباشم. اگر چنانچه شهادت نصیبم شد وصیت میکنم که من جز راه الله و راه امام امت، خمینی کبیر، راه دیگری نداشته و با کمال عقل خود به این نبرد پا نهادهام تا از اسلام و مسلمین دفاع نمایم و اگر چنانچه پیروزی از هر طریق نصیبم شد هر کسی از اعضای خانوادهام که این وصیت به دست او میرسد بداند که من کاملاً مسلمان بوده و در راه امام و خداوند بودهام و همگی شما را به خداوند متعال میسپارم.
نبی الله کریمی
دوم- وصیت را که خواندم بلافاصله به دنبال تلفن و آدرس والدینش گشتم و شماره را که گرفتم گفت: تلفن تا اطلاع ثانوی مسدود میباشد و پرس و جو کردم تا برادرش را پیدا کردم. ماجرای وصیت نامه برادر را برایش تعریف کردم. اما او هم که برای نخستین بار وصیت نامه برادر را میدید و میخواند خبر از عروج پدر و مادر داد و اینکه از موضوع وصیت برادر و اینکه تیشه و ماله تحویل جهاد شده یا نه هیچ اطلاعی ندارد. با مسوولین ایثارگران جهاد تماس گرفتم ولی در آنجا هم هیچ اطلاعی از موضوع نداشتند.
فردای آن روز برادر باب الله با یک تیشه و ماله آمد و گفت: من از سفارش برادرم و اینکه والدینم آن را اجرا کرده یا نه خبر ندارم اما از برادرم یک تیشه و ماله به یادگار در خانه داشتم که آوردم تا در موزه شهدا و در معرض دید عموم قرار گیرد.
سوم- او میگفت: آن روز ساعت 10 صبح بود که برای خداحافظی به خانه آمد. من بودم و مادر، هر دو یک احساس داشتیم و اینکه انگار میرود که دیگر نیاید. مثل همیشه نبود. خنده از لبهایش دور نمیشد. وقتی از در خانه رفت بیرون سعی میکرد برنگردد که دلش با دیدن مادر بلرزد، اما سر پیچ کوچه? بعدی نیم نگاهی کرد و بر جان من و مادرم آتش زد.
چهارم- برایم سوال بود که چرا در شناسنامه، اسم شهید، باب الله و تاریخ تولدش هم سال 1343 است در حالی که خودش در فرم بسیج، اسمش را نبی و سال تولدش را 1337 نوشته است.
وقتی علت را از برادرش پرسیدم پاسخ داد: او برای اینکه در زمان رژیم پهلوی به خدمت سربازی نرود با کمک پدر به اداره ثبت و اسناد رفتند و با اظهار به اینکه شناسنامهاش گم شده است شناسنامه جدیدی گرفتند که در این شناسنامه هم نامش را عوض کرد و هم سال تولدش را تغییر داد. و بعداز پیروزی انقلاب اسلامی هم قبل از اینکه نوبت سربازیاش فرارسد از طریق بسیج به جبهه اعزام شد.
پنجم- برادرش میگفت: نبی الله سواد نداشت و برایم این پرسش مطرح شد که پس چگونه وصیت نامهاش را نوشته است؟ به سراغ دوست همرزمش رفتم که در آخرین روزهای حیات شهید در کنارش عکس به یادگاری گرفته بود.
او گفت: ما با نبی الله 3 ماه در مهاباد مستقر بودیم که به دلیل اوضاع نابسامانی که آنجا داشت ما در مقری در میدان گوزنها ماندگار شدیم. در مکانی که مأموریتمان بود، اوقات فراغت زیادی داشتیم.
یک شب نبی الله گفت چون امام تکلیف کردهاند که درس بخوانیم من میخواهم همراه با جنگ و حضورم در جبهه از فرصتها استفاده کرده و درس هم بخوانم. این را که گفت من هم استقبال کرده و شروع کردم به آموزش او. دفتری تهیه کرده بود و من هم هر شب سرمشقی داده و درسش را پیگیری میکردم.
دو سه روزی به شهادتش مانده بود که گفت میخواهم وصیت نامهای بنویسم. لذا دفترچه وصیت نامهای که تهیه کرده بود به من داد و گفت هرچه که میگویم بنویس. دفترچه را گرفتم و در حالی که اصلا باورم نمیشد که او اینگونه مقید به انجام فرایضش باشد، سوالهای دفترچه را میخواندم و پاسخهای او را مینوشتم. به صفحه? 11 وصیت نامه که رسیدیم. نوشته بود: و مطالبات من به این شرح است: به اینجا که رسیدیم دفترچه را از من گرفت و گفت این قسمت را خودم میخواهم بنویسم. دفترچه را به او دادم. هنوز املای بعضی از کلمات را به درستی نمیدانست. لذا از من میپرسید و من برایش روی کاغذ دیگری نوشته و او از روی نوشته? من مینوشت.
وقتی نبی الله این چند کلمه («طلبکاریهایم را بخشیدم. از مال دنیا یک تیشه و ماله دارم، آن را هم به جهاد سازندگی بدهید»!) را در دفترچهاش نوشت، من خندهام گرفته بود. گفتم: آخه یک ماله چه ارزشی دارد که میخواهی در وصیت نامهات آن را به جهاد بدهی؟ و او در کمال صداقت و سادگی گفت: اتفاقا مالهاش خیلی خوب است. از این مالههای معمولی نیست!
راستش وقتی این را گفت من از خودم و سوالی که کرده بودم خجالت کشیده و شرمنده شدم.
نبی الله نفس راحتی کشید و انگار همه? دنیا از آن او بود و حالا با وصیتی که کرده همه? آنها را بخشیده بود! در ادامه صفحات 12 و 13 را هم گفت و من نوشتم و در آخر زیر همه? نوشتهها را امضا کرد.
امضاهایش که تمام شد احساس کردم به قدری سبک شده است که دارد در آسمانها سیر میکند.
باب الله روزهای نزدیک به شهادتش دست و پا شکسته قرآن را هم میخواند و خیلی دوست داشت که هر چه زودتر خواندن و نوشتن را کامل یاد بگیرد تا بتواند قرآن بیشتری بخواند.
ششم- یکی از رزمندگان همراه شهید در خصوص دقایقی قبل از شهادت باب الله میگوید: هشتم آبانماه سال 1360 بود و 3 شنبه، ما مقری داشتیم در میدان گوزنهای شهر مهاباد که برقراری امنیت این شهر و جلوگیری از سقوط آن توسط مخالفان نظام جمهوری اسلامی، به عهده? ما بود. بچههای ما به صورت 4 نفره و نوبتی در سطح شهر گشتزنی میکردند و از غروب به بعد هم شهر حالت حکومت نظامی داشت و رفت و آمدی در آن صورت نمیگرفت.
آن روز من و بابالله کریمی به اتفاق دو تن دیگر از رزمندگان، از گشت برگشتیم تا با توجه به اینکه هنگام ظهر بود، مشغول خوردن غذا شویم، در همین فاصله هم گروه گشت بعدی آماده و از ساختمان مقر خارج شدند.
هنوز مشغول خوردن نهار نشده بودیم که صدای تیراندازی آمد، ظاهراً در فاصله استقرار ما و خروج گروه گشت جدید از مقر، نیروهای مسلح حزب دموکرات و کومله از فرصت استفاده کرده و به خیابان آمده بودند تا در مقابل نیروهای ما ایستاده و محل استقرار ما را به تصرف خودشان درآورند.
نیروهای گشت جدید به اول خیابان بعدی که میرسند، مخالفان نظام در مقابل آنها ایستاده و شروع به تیراندازی میکنند. ما هم که صدای تیراندازی را شنیدیم، بلافاصله اسلحهها را برداشته و به سمت محل درگیری حرکت کردیم. قبل از رسیدن، نبی الله در کنار یک کامیون که در حاشیه? خیابان پارک شده بود سنگر گرفت تا از پشت سر، مراقب ما باشد و ما به جلو رفته و ضمن دور کردن ضد انقلاب، بچههایی که شهید و یا مجروح شده بودند را به مقر برگردانیم.
نبی الله که مستقر شد ما حرکت کردیم، سر یک 3 راهی که پیکر تعدادی از بچههای شهید و مجروح ما رها شده بودند رسیدیم، در مقابل ضد انقلاب، ایستادگی کرده و آنها را به عقب راندیم.
نزدیک غروب در حال انتقال پیکر شهدا و مجروحین بودیم که دیدم سر و صدایی از کنار کامیون و در مسیری که محل استقرار بابالله بود، نمیآید. کمی که دقت کردم. دیدم خون سرخش بر روی زمین است و سایر رزمندگان او را به مقر انتقال دادهاند.تمام دارایی یک شهید از مال دنی
وَقَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ .
و پروردگارتان فرمود مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم در حقیقت کسانى که از پرستش من کبر مىورزند به زودى خوار در دوزخ درمىآیند .
سوره غافر، آیه 40