(بسم الله الرحمن الرحیم)
اشاره:
همانگونه که در جادههای بین شهری تابلوهایی نصب شده که رهپویان را از سرعت مجاز، پیچ و خم راه، نزدیک شدن به پل و تونل، فاصلة پارکها و رستورانها و پمپ بنزینها، ورودی شهرها و کمربندیها و دیگر اطلاعات لازم آگاه میکند، در مسیر راهیان نور و سالکان کوی محبوب نیز تابلوهایی نصب شده که آنها را از خطرات راه باخبر نموده و شیوة گزینش راه درست را به آنها آموزش میدهد.
طولانی بودن راه و سخت بودن عبور از موانع، ممکن است سالکان راه و شیفتگان وصال را با خطر یأس و نومیدی مواجه کند؛ آنها را در ادامة مسیر دچار شک و تردید نماید و از رسیدن به قلّة آمال و آرزوهایشان باز دارد؛ در این هنگام یکی از نشانههای ظهور پدیدار میگردد و آنها را از تردید و دو دلی نجات میدهد.
پدیدار شدن هر نشانهای از نشانههای ظهور، همانند مشاهدة یکی از تابلوهای راهنمایی، سالکان راه را در مسیرهای دور و دراز امیدوار ساخته، از درستی راهی که برگزیدهاند، آگاه و مطمئن میسازد.
در این مقاله نگاهی سریع و گذرا خواهیم داشت بر برخی از نشانههای ظهور که در روایات از آنها به عنوان نشانههای حتمی یاد شده است.
1. ملاحم و فتن
نشانههای ظهور که در اصطلاح «ملاحم» و «فتن» نامیده میشوند، همان احادیث غیبی رسول اکرم(ص) و پیشوایان معصوم(ع) هستند، که از سرچشمة زلال قرآن و عترت نشأت گرفته و در مجامع حدیثی ثبت شدهاند. این نشانهها همانند دانههای تسبیح با نظم و ترتیب خاصی، در بستر زمان تحقق یافته، صحت و استواری سخنان پیشوایان را برای همگان روشن و مبرهن میسازد.
احادیث مربوط به ملاحم و فتن آنقدر گسترده است که با شهادت پیامبر، ماجرای سقیفه، گزینش خلیفه، غصب فدک و تهاجم به خانة وحی آغاز شده، از روی کارآمدن معاویهها، حجّاجها، مغولها و ... سخن گفته و از شهادت سالار شهیدان و دیگر شهدای راه فضیلت؛ چون عمار یاسر، حُجر بن عدی، میثم تمار، سعد معاذ، عمر و بن حمق و ... به روشنی خبر داده است.
اخبار ملاحم و فتن، خروج قرامطه، سقوط بنیعباس، فتح استانبول، اشغال عراق و افغانستان توسط سر کردة کفار را در برگرفته، رخدادهای جهان را تا هنگامة ظهور و انفجار نور به نمایش گذاشته است.
در کتابهای مرجع و منابع حدیثی شیعه و اهل سنت، فصلهایی با عنوان: فتن، ملاحم، اشراط الساعة و علائم ظهور به نقل این احادیث اختصاص یافته است.
در این زمینه کتابهای مستقل فراوانی تألیف شده است1 که نشانههای ظهور را به ویژه مورد بحث و بررسی قرار دادهاند. در اینجا به شماری از آنها اشاره میکنیم:
1. الفتن، ابوعبدالله نعیم بن حماد مروزی (م 229 ق.).2
2. الفتن، ابوعلی حنبل بن اسحاق بن حنبل شیبانی (م 273 ق.).3
3. الملاحم، حافظ احمد بن جعفر بن محمد، مشهور به «ابن المنادی» (م 336 ق.).4
4. التشریف بالمن فی التعریف بالفتن، ابوالقاسم رضی الدین علی بن موسی، مشهور به «ابن طاووس» (م 664 ق.).5
5. نهایة البدایة و النّهایة فی الفتن و الملاحم، حافظ ابوالفداء، اسماعیل بن کثیر دمشقی (م 774 ق.).6
6. الإشاعة لأشراط السّاعة، محمد بن عبدالرّسول حسینی شهرزوری، مشهور به «برزنجی» (م 1103 ق.).7
7. بشارة الإسلام فی علامات المهدی(ع)، سید مصطفی آل السید حیدر الکاظمی (م 1336 ق.).8
8. نوائب الدّهور فی علائم الظهور، سید حسن میرجهانی (م 1413 ق.).9
9. أشراط السّاعة، یوسف بن عبدالله بن یوسف الوابل (معاصر).10
10. معجم الملاحم و الفتن، سیدمحمود دهسرخی (معاصر).11
تعداد بیشماری از کتابهای پایه و مرجع که در زمینة نشانههای ظهور و دیگر مسائل مهدویت نگاشته شدهاند در کشاکش زمان و حوادث دوران، به ویژه به هنگام تهاجم مخالفان به کتابخانههای بزرگان شیعه از بین رفته و غالباً طعمة حریق شدهاند.
کهنترین اثر برجای مانده از اوایل قرن سوم، کتاب الفتن نعیم بن حماد مروزی (م 229 ق.) است.
اهمیت این کتاب در این است که مؤلّف آن 26 سال قبل از تولد حضرت ولی عصر(عج) دیده از جهان فروبسته است، و خود از محدثان معروف زمان بود که بخاری در صحیح خود از او روایت کرده است و بسیاری از علمای رجال بر صداقت و وثاقت او تأکید کردهاند.12 و تعدادی از نسخههای خطی آن تا زمان ما محفوظ مانده است.13
از دیگر ویژگیهای این کتاب، جامعیت آن است که شامل بیش از 2000 حدیث دربارة فتن، ملاحم و نشانههای ظهور است، در حالی که مثلاً، در فتن ابوعلی 136 حدیث، و ملاحم ابن منادی 312 حدیث آمده است.
سید ابن طاووس 308 حدیث از فتن نعیم بن حماد را برگزیده، به پیوست 115 حدیث از فتن سلیلی و 93 حدیث از فتن زکریا بن یحیی بزار در کتابی گردآورده و آنرا التشریف بالمن نام نهاده است.14
در میان کتابهایی که در موضوع یاد شده توسط معاصران به رشتة تحریر درآمدهاند، کتابهای زیر گستردهترین کتابها در این زمینه به شمار میآیند:
1. نوائب الدّهور، سیدحسن میرجهانی، با 555 حدیث؛
2. علامات المهدی المنتظر، شیخ مهدی فتلاوی، با 525 حدیث؛
3. یأتی علی النّاس زمان، سیدمحمود دهسرخی با 920 مدخل؛
4. معجم الملاحم و الفتن از همین نویسنده، با 1800 سرفصل.
بنابراین جای هیچ تردید نیست که شمار نشانههای ظهور از مرز 2000 میگذرد که بیشتر آنها تحقق یافته و تعداد اندکی از آنها باقی مانده است.
همة این نشانهها در طول قرون و اعصار، برای تقویت ایمان و تحکیم اعتقاد باورداران، به حکمت خداوند حکیم رخ داده، تا دچار شک و تردید نشوند و در راهی که برگزیدهاند ثابت و استوار بمانند، ولی هرگز نزدیک شدن ظهور را به صورت روشن و شفاف بیان نمیکند. 2. شمارشگر معکوس
در میان بیش از 2000 تابلویی که فرا راه راهیان نور و منتظران ظهور نصب شده، تنها پنج تابلو وجود دارد که تاریخ قطعی ظهور و فاصلة مشخص سالکان کوی محبوب تا سرمنزل مقصود را چون شمارشگر معکوس نشان میدهد. این تابلوهای پنجگانه «علایم حتمی» نام دارند.
حکمت بالغة حق تعالی ایجاب کرده که این تابلوها فقط در آستانة ظهور نصب شود، تا سالکان دیار محبوب، که همة اصول ایمنی را رعایت کردة، شبهای تیره و تاریک دوران غیبت را پشت سرنهاده، چشم امید به افق دوخته، فرا رسیدن لحظة وصال را شماره کنند، با مشاهدة نخستین تابلو، تاریخ دقیق وقت ظهور را پیشبینی نموده، با آرامش خاطر گام در کوی محبوب بگذارند.
3. علایم حتمی
در روایات فراوان به حتمی بودن پنج نشانه از نشانههای ظهور در مورد آنها تصریح و تأکید شده است، که به یک نمونه از آنها اشاره میکنیم:
شیخ صدوق با سلسلة اسنادش از امام صادق(ع) روایت کرده که فرمود:
قبل قیام القائم خمس علامات محتومات: الیمانی، و السفیانی، و الصیحة، و قتل النفس الزکیّه و الخسف بالبیداء.
پیش از قیام قائم(ع) پنج نشانة حتمی هست که عبارتند از: یمانی، سفیانی، صیحه، قتل نفس زکیه و خسف زمین بیدا.15
شیخ صدوق این حدیث را با پنج واسطه از امام صادق(ع) روایت کرده که همة آنها مورد اعتماد و استناد هستند، و اینک اشارهای کوتاه به نام و میزان وثاقت آنها:
1. محمد بن حسن بن احمد بن ولید: پیشتاز رجالیون، مرحوم نجاشی بر وثابت او تأکید کرده است.16
2. حسین بن حسن بن ابان: ابن داود حلّی بر وثاقت او تصریح کرده است.17
3. حسین بن سعید بن حماد بن سعید مهران اهوازی: شیخ طوسی بر وثاقت او تصریح نموده است.18
4. محمد بن ابی عمیر: وی علاوه بر اینکه در میان خاصه و عامه از موثقترین انسانها بود،19 از اصحاب اجماع نیز به شمار میآید؛ یعنی هر حدیثی که سندش تا او صحیح باشد، بررسی اسناد بعدی لازم نیست؛20 زیرا او ملتزم بود که فقط از افراد مورد وثوق روایت کند.
5. عمر بن حنظله: در وثاقت عمر بن حنظله همین بس که امام صادق(ع) بر صداقت او در نقل حدیث تصریح نموده21 و محمد بن ابی عمیر که از اصحاب اجماع است، از او روایت کرده است.
در این زمینه احادیث فراوانی نقل شده، که در اینجا به همین یک حدیث که سند معتبر و متن گویایی دارد، بسنده کردیم.
4. خروج سفیانی
از نظر تسلسل زمانی اولین نشانه از نشانههای حتمی که پیش از دیگر نشانه رخ میدهد و فرارسیدن انفجار نور و سپری شدن شب دیجور غیبت را نوید میدهد، خروج سفیانی است.
خوشبختانه خروج سفیانی در روایات اسلامی بسیار دقیق، روشن و شفاف بیان شده و هرگز قابل انطباق با هیچ فرد دیگری نیست.
جالبتر اینکه علاوه بر روایات کلی علایم پنجگانه، در مورد خروج سفیانی به طور مستقل بر حتمی بودن آن تصریح و تأکید شده است. ما در اینجا به چند حدیث مورد اعتماد و استناد اشاره میکنیم:
یک. عبدالله بن جعفر حمیری، از احمد بن محمد بن عیسی، از ابن اسباط، از حضرت ابوالحسن امام رضا(ع) روایت کرده که فرمود:
إنّ أمر القائم حتم من الله، و أمر السّفیانیّ حتم من الله، و لایکون قائم إلاّ بسفیانیّ.
قیام قائم(ع) از سوی خداوند حتمی است، خروج سفیانی نیز از سوی خداوند حتمی است، هرگز بدون سفیانی، قائمی نخواهد بود.22
این حدیث را «عبدالله بن جعفر حمیری» با دو واسطه از امام رضا(ع) روایت، و آن را در کتاب گرانسنگ قرب الإسناد ثبت کرده است.
ابوالعباس، عبدالله بن جعفر حمیری، در عهد غیبت صغرا میزیست، شخصیت برجستة قم و شیخ قمیها بود، آثار فراوان از خود به یادگار نهاده، از جمله: قرب الإسناد إلی الرّضا(ع).23 شیخ طوسی بر وثاقت او تصریح کرده است.24
اما دو واسطه:
1. احمد بن محمد بن عیسی اشعری: شیخ طوسی او را نیز توثیق نموده است.25
2. علی بن اسباط: مرحوم نجاشی، پیشتاز علمای رجال، او را توثیق نموده است.26
در این حدیث که با سند صحیح به ما رسیده، علاوه براینکه خروج سفیانی از نشانههای حتمی معرفی شده، تصریح گردیده که هرگز بدون سفیانی قائمی در کار نیست.
دو. شیخ صدوق با سلسلة اسنادش از ابوحمزة ثمالی روایت میکند که گفت: به محضر امام صادق(ع) عرض کردم که پدر بزرگوارتان امام باقر(ع) میفرمود:
إنّ خروج السّفیانیّ من الأمر المحتوم.
خروج سفیانی از نشانههای حتمی است.
امام صادق(ع) فرمود: «آری».27
شیخ صدوق این حدیث را با پنج واسطه از امام صادق(ع) روایت کرده و علمای رجال بر وثاقت همة آنها تصریح کردهاند:
1. محمد بن موسی بن متوکل: علامة حلی و ابن داود حلی بر وثاقتش تصریح کرده28 و سید ابن طاووس بر وثاقت او ادعای اجماع نموده است.29
2. عبدالله بن جعفر حمیری: شیخ طوسی بر وثاقتش تصریح کرده است.30
3. احمد بن محمد بن عیسی: گفتیم که شیخ طوسی بر وثاقت او نیز تصریح نموده است؛31
4. حسن بن محبوب: او را نیز شیخ طوسی توثیق نموده است؛32
5. ابوحمزة ثمالی: مرحوم نجاشی بر وثاقت او تأکید کرده است.33
در این حدیث حتمی بودن خروج سفیانی از دو امام معصوم(ع) روایت شده است.
سه. نعمانی با سلسله اسنادش از امام صادق(ع) روایت میکند که فرمود:
السّفیانیّ من المحتوم و خروجه فی رجب.
سفیانی از امور حتمی است و خروجش در ماه رجب است.34
ابوزینب، محمدبن ابراهیم نعمانی، از شخصیتهای برجستة قرن چهارم است که پیشتاز رجالیون او را با عناوین: عظیم القدر، شریف المنزله، صحیح العقیده و کثیرالحدیث ستوده است.35
نعمانی این حدیث را با پنج واسطه از امام صادق(ع) روایت کرده، که همة آنها از نظر علمای رجال مورد اعتماد و استناد هستند:
1. احمد بن محمد بن سعید، مشهور به ابن عقده:نجاشی بر صداقت، وثاقت، امانت و جایگاه رفیعش تأکید کرده است.36
2. محمد بن فضل بن ابراهیم بن قیس بن رمانه: بر وثاقت او نیز نجاشی تصریح کرده است.37
3. حسن بن علی بن فضال: شیخ طوسی بر تقوا، زهد و وثاقتش تأکید کرده است.38
4. ابواسحاق، ثعلبة بن میمون: بر فقاهت، وثاقت، فضیلت و جلالت قدرش شیخ طوسی تأکید نموده است.39
5. عیسی بن اعین: شیخ نجاشی بر وثاقتش تصریح کرده است.40
در این حدیث بر حتمی بودن سفیانی تأکید و خروجش در ماه رجب بیان شده است.
در حدیث دیگری در همین زمینه آمده است:
و من المحتوم خروج السّفیانیّ فی رجب.
خروج سفیانی در ماه رجب از نشانههای حتمی میباشد.41
از این بحث مقدماتی به نتایج زیر رسیدیم:
1. نشانههای ظهور حضرت بقیةالله ـ ارواحنافداه ـ بسیار فراوان است و از مرز دو هزار میگذرد.
2. پنج نشانه از آنها از علایم حتمی است.
3. یکی از علایم حتمی خروج سفیانی است.
و اینک وقت آن رسیده که ویژگیهای سفیانی را در پرتو احادیث وارده از پیشوایان معصوم برشماریم.
5. ویژگیهای سفیانی
1ـ5. نام سفیانی: مشهور آن است که نام سفیانی: «عثمان» و نام پدرش: «عنبسه» میباشد.42
در برخی از منابع نام پدرش «عُیَینَه» آمده43 که با توجه به اتحاد طریق به نظر میرسد که آن تصحیف شدة «عنبسه» باشد.
اسامی دیگری نیز برای سفیانی نقل شده که از آن جمله است:
1. حرب بن عنبسة بن مرة بن کلب بن سلمة بن یزید بن عثمان بن خالد بن یزیدبن معاویة بن ابیسفیان؛44
2. عنبسة بن مرة بن کلیب بن سلمة بن عبدالله بن عبدالمقتدر بن عثمان بن معاویة بن ابی سفیان؛45
3. عبدالله بن یزید، از قبیلة بنی کلب؛46
4. عنبسة بن هند؛47
5. ابوعتبه، عروة بن محمد؛48
6. معاویة بن عتبه؛49
هیچ یک از اسامی یاد شده سند قابل اعتماد و استنادی ندارد و مشهور همان عثمان بن عنبسه میباشد.
2ـ5. القاب او: مشهورترین لقب او سفیانی است و او را از آن جهت سفیانی مینامند که از تبار ابوسفیان است.
از دیگر القابش صخری منسوب به صخر پدر ابوسفیان است.50
امیرمؤمنان(ع) در یکی از خطبههای ملاحم، از خروج آشوبگری در شام سخن میگوید که پرچمهایش در ناحیة کوفه به اهتزاز درمیآید و آشوب فراوان به پا میکند.
امیرمؤمنان از او به عنوان «ضِلّیل» یاد میکند؛51 یعنی بسیار گمراه.52
برخی از شارحان نهجالبلاغه آن را اشاره به سفیانی دانسته53 برخی به عبدالملک بن مروان تفسیر کرده54 و برخی دیگر آنرا اعّم دانستهاند.553ـ5. نسب او: قرآن کریم از «بنیامیه» به عنوان «الشجرة الملعونة» تعبیر کرده56 و در احادیث فراوانی تصریح شده که منظور از شجرة ملعونه، بنیامیه است.57
در روایات آمده است که سفیانی از سوی پدر به بنیامیه و از سوی مادر به تیرة «کلب» میرسد، چنانکه امیرمؤمنان(ع) میفرماید:
هو من بنیأمیّة، و أخواله کلب.
او از تبار بنیامیه و داییهایش از قبیلة کلب است.58
او بیگمان از بطن هند جگرخواره است، چنانکه در احادیث فراوان از او به عنوان: «إبن آکلة الأکباد» یاد شده است.59
در احادیث فراوان تأکید شده که او از تبار ابیسفیان است.60
امام صادق(ع) در این رابطه میفرماید:
ما و آل ابیسفیان برای خدا با یکدیگر دشمنی ورزیدیم، ما گفتیم: خداوند راست فرموده، آنها گفتند: خداوند دروغ گفته است.
از اینرو ابوسفیان با پیامبر، معاویه با علی بن ابیطالب و یزید بن یا حسین. علی پیکار کرد و سفیانی با قائم پیکار خواهد کرد.61
اما در مورد اینکه سفیانی از نسل کدامین فرزند ابوسفیان است، اقوال مختلفی نقل شده که از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1. از نسل خالدبن یزید بن ابیسفیان؛62
2. از نسل عتبة بن ابیسفیان؛63
3. از نسل یزید بن معاویة بن ابیسفیان؛64
4. از طرف پدر از نسل ابیسفیان و از سوی مادر از نسل یزید بن معاویه.65 4ـ5. اوصاف جسمی: در روایات فراوانی از اوصاف ظاهری سفیانی گفتگو شده و جای هرگونه شک و تردید را از بین برده است.
شیخ صدوق با سند صحیح از امام صادق(ع) روایت کرده که فرمود:
إنّک لو رأیت السّفیانیّ لرأیت أخبث النّاس، أشقر، أحمر، أزرق.
تو اگر سفیانی را ببینی، پلیدترین انسانها را دیدهای، او بور، سرخ روی و زاغ چشم است.66
شیخ صدوق این حدیث را با شش واسطه روایت کرده که علمای رجال بر وثاقت همة آنها تصریح کردهاند:
1. احمد بن زیاد بن جعفر همدانی: وی از مشایخ شیخ صدوق است و شیخ صدوق بر وثاقت او تأکید کرده، میفرماید: او ثقه، متدیّن و با فضیلت بود.67
2. علی بن ابراهیم بن هاشم: نجاشی بر وثاقت او تصریح کرده، میفرماید: او ثقه، مورد اعتماد، استناد و صحیح الاعتقاد بود.68
3. ابراهیم بن هاشم: سید بن طاووس بر وثاقت او ادعای اجماع کرده است.69
4. محمد بن ابی عمیر: شیخ طوسی او را از پارساترین، موثقترین و عابدترین مردمان در میان خاص و عام معرفی کرده70 و خود از اصحاب اجماع میباشد.71
5. حماد بن عیسی: او نیز از اصحاب اجماع است72و شیخ طوسی بر وثاقت و جلالت قدرش تصریح نموده است.73
6) عمر بن یزید: شیخ طوسی بر وثاقت او نیز تصریح کرده است.74
در این حدیث شریف که با سند صحیح به دست ما رسیده، مشخصات ظاهری سفیانی، از قبیل: سرخ روی، بور و زاغ چشم بودن وی برای ما بیان شده است.
در حدیث دیگری امام باقر(ع) در همین رابطه میفرماید:
السّفیانیّ أحمر، أشقر، أزرق.
سفیانی سرخ روی، بور و زاغ چشم است.75
در احادیث دیگر به دیگر ویژگیهای جسمی و اوصاف ظاهری سفیانی اشاره شده که به تعدادی از آنها اشاره میکنیم:
پیشوای پروا پیشگان، امیرمؤمنان(ع) میفرماید:
یخرج إبن آکلة الأکباد من الوادی الیابس، و هو رجل ربعة، وحش الوجه، ضخم الهامة، بوجهه أثر الجدری، إذا رأیته حسبته أعور.
پسر هند جگرخواره از وادی یابس خروج میکند، او مردی میانه بالا، با چهرهای وحشتناک، سرستبر و آبلهروی است. هنگامی که او را ببینی او را یک چشم تصور میکنی.76
از طریق عامه نیز از مولای متقیان امیرمؤمنان(ع) روایت شده که فرمود:
السّفیانیّ من ولد خالد بن یزید بن أبی سفیان، رجل ضخم الهامة، بوجهه آثار جدری، و بعینه نکتة بیاض.
سفیانی از تبار خالدبن یزید بن ابی سفیان است، او مردی سرستبر است، که در چهرهاش آثار آبله و در چشمش نقطة سفیدی است.77
حافظ ابوعبدالله، نعیم بن حماد مروزی، (م 229 ق.) با سلسلة اسنادش از حارث بن عبدالله روایت کرده که گفت:
یخرج رجل من ولد أبی سفیان، فی الوادی الیابس، فی رایات حمر، دقیق السّاعدین و السّاقین، طویل العنق، شدید الصّفرة، به أثر العبادة.
مردی از تبار ابی سفیان از وادی یابس با پرچمهای سرخ خروج میکند که بازوانش نازک، ساقهای پایش لاغر، گردنش دراز، چهرهاش به شدت زرد و در سیمایش آثار عبادت است.78
در فصلهای بعدی یادآور میشویم که او هرگز خدای را نپرستیده است، اما نشان عبادتی که در این حدیث آمده، احتمالاً نشانی مزوّرانه باشد.
مروزی همچنین با سلسلة اسنادش از «ضمره» روایت کرده که گفت:
السّفیانی ّرجل أبیض، جعد الشّعرة.
سفیانی مردی سفید پوست با موهای مجعّد است.79
وی همچنین در ضمن حدیث مفصلی از کعب الأحبار روایت کرده که گفت:
السّفیانیّ حدیث السّنّ، جعد الشّعر، أبیض، مدید الجسم.
سفیانی جوانی نورس، با موهای مجعّد، سفید چهره و لاغر اندام است.80
و در حدیث دیگری آمده است:
و هو ربعة من الرّجال، دقیق الوجه، جهوریّ الصّوت، طویل الأنف، یحسبه من یراه أنّه أعور؛
او مردی میانه بالا، صورت باریک، بلند آواز و بینی دراز است، هرکس او را ببیند گمان کند که او یک چشم دارد.81
در مورد ویژگیهای جسمی و نشانههای ظاهری سفیانی، تنها حدیث مورد اعتماد و استناد، حدیث شیخ صدوق بود که آنرا با سند صحیح از امام صادق(ع) روایت کرده است، احادیث بعدی را به عنوان مؤید آوردیم، به ویژه احادیث مروزی را که سندهایش به معصوم نمیرسد.82
تعبیر «سفید چهره» که در حدیث ضمره و کعب آمده، با تعبیر «أشقر» قابل جمع است، زیرا اشقر به کسی گفته میشود که گونههایش سرخ و سفید باشد.83 5ـ5. دیگر اوصاف سفیانی: در احادیث وارده از پیشوایان معصوم(ع) به ذکر اوصاف ظاهری و ویژگیهای جسمی سفیانی بسنده نشده، بلکه به اوصاف روحی و روانی او نیز اشاره شده است.
در حدیث شیخ صدوق که سند آن را در بخش پیشین بررسی کردیم و صحّت آن را اثبات نمودیم، امام صادق(ع) میفرماید:
إنّک لورأیت السّفیانیّ لرأیت أخبث النّاس، أشقر، أحمر، أزرق، یقول: یاربّ ثاری، ثاری، ثمّ النّار. و قد بلغ من خبثه انّه یدفن أمّ ولد له و هی حیة، مخافة أن تدلّ علیه.
اگر سفیانی را ببینی، پلیدترین انسانها را دیدهای، او مردی بور، سرخ روی و زاغ چشم است. او همواره میگوید: خدایا انتقام، انتقام، سپس دوزخ. او به قدری خبیث است که مادرِ بچهاش را زنده به گور میکند، از ترس اینکه مخفیگاهش را نشان دهد.84
امام باقر(ع) در همین رابطه میفرماید:
السّفیانیّ أحمر، أشقر، أزرق، لم یعبد الله قطّ، و لم یرمکّة و المدنیة قطّ، یقول یاربّ ثاری و النّار، یاربّ ثاری و النّار.
سفیانی سرخ رو، بور و زاغ چشم است، او هرگز خدا را نپرستیده و هرگز وارد مکه و مدینه نشده است. او میگوید: خدایا انتقام وانگهی دوزخ، بار خدایا انتقام، سپس دوزخ.85
و از طریق عامه آمده است:
السّفیانیّ من ولد خالدبن یزید بن أبیسفیان، ملعون فی السّماء و الأرض، و هو أکثر خلق الله ظلماً
سفیانی از تبار خالد بن یزید بن ابیسفیان است، در آسمان و زمین لعنت شده است، او ستمکارترین مخلوقات خداست.86
حافظ ابوصالح سلیلی در ضمن یک حدیث بسیار طولانی از امیرمؤمنان(ع) روایت کرده که فرمود:
أشدّ خلق الله شرّاً، و ألعن خلق الله حدّاً، و أکثر خلق الله ظلماً.
او در میان مخلوقات خدا از همه شرورتر، از همه ملعونتر و از همه ستمکارتر است.87
از مجموع احادیث یاد شده، شرارت، ملعنت، کینهتوزی و انتقامجویی او استفاده میشود.
در حدیث شیخ صدوق که صحیحترین و معتبرترین حدیث این بخش بود، بر سه ویژگی اخلاقی او تأکید شده است:
1. سفیانی پلیدترین انسان روی زمین است.
2. پرکینهترین انسان است و همواره فریاد میزند: انتقام، انتقام؛
3. سنگدلترین انسان است، براحدی رحم نمیکند، حتی همسرش را زنده به گور میکند.
پیشتر سند این حدیث را بررسی کردیم و صحّت و اعتبارش را اثبات نمودیم.
6. کارنامة سیاه سفیانی
در پایان سخن، شماری از عملکردهای وحشیانه و بیرحمانة سفیانی را بررسی می کنیم:
1. رسول اکرم(ص) فرمود:
یخرج رجل یقال له: «السّفیانیّ» فی عمق دمشق، و عامّة من یتبعه من کلب، فیقتل حتّی یبقر بطون النّساء و یقتل الصّبیان.
مردی از دل دمشق خروج میکند که به او سفیانی میگویند، همة پیروانش از تیرة کلب میباشند، آنقدر کشتار میکند که حتی شکم زنها را میشکافد و کودکان را از دمِ تیغ میگذراند.88
حاکم نیشابوری پس از نقل حدیث تأکید کرده که این حدیث براساس معیارهای بخاری و مسلم، صحیح است.89
2. در حدیث دیگری از امیرمؤمنان(ع) آمده است:
فیقتل حتّی یبقر بطون النّساء و یقتل الصّبیان.
آنقدر کشتار میکند که حتی شکم زنها را میشکافد و کودکان را به قتل میرساند.90
3. و در حدیث دیگری در این زمینه میفرماید:
ثمّ یبعث فیجمع الأطفال و یغلی الزّیت لهم، فیقولون: إن کان آباؤنا عصوک فنحن ماذنبنا؟
مأمورها را میفرستد، کودکان را گرد میآورند و دیگهای زیتون را برای آنها میجوشاند، آنها گویند: اگر پدران ما با تو مخالفت کردهاند، تقصیر ما چیست؟91
4. در ادامة همین حدیث آمده است:
و یخرج السّفیانی ّو بیده حربة، فیأخذ امرأة حاملاً، فیدفعها إلی بعض أصحابه و یقول: أفجربها فی وسط الطّریق. فیفعل ذلک و یبقربطنها، فیسقط الجنین من بطن امّه، فلا یقدر أحد أن یغیّر ذلک.
سفیانی اسلحه به دست خروج میکند، زن حاملهای را دستگیر کرده به یکی از افرادش میگوید: در میان راه دامنش را آلوده کن، آنگاه شکمش را میشکافد و جنیناش را بیرون میآورد و کسی را توان اعتراض نمیباشد.92
5. امیر تقوا پیشگان در همین رابطه میفرماید:
و یخرج قوم من آل رسول الله صلی الله علیه و اله إلی بلاد الرّوم، فیبعث السّفیانیّ إلی ملک الرّوم: ردّ إلیّ عبیدی، فیردّهم الیه، فیضرب أعناقهم بدمشق.
گروهی از اولاد رسول اکرم(ص) به بلاد روم پناهنده میشوند، سفیانی کسی را به نزد پادشاه روم میفرستد که بندههایم را به سوی من برگردان. او نیز برمیگرداند، پس آنها را در دمشق گردن میزند.93
6. امیرمؤمنان(ع) در ضمن شمارش کارنامة سیاه سپاهیان سفیانی میفرماید:
فیقتلون بالزّوراء سبعین ألفاً و یبقرون بطون ثلاثمائة امرأة.
هفتادهزار نفر را در بغداد میکشند و شکم سیصد زن را میشکافند.94
7. در برخی از تفاسیر عامه، در ذیل آیة 51 از سورة سبأ آمده است:
سفیانی لشکری را به بغداد میفرستد، بیش از 3000 نفر را میکشند و شکم بیش از 100 زن را میشکافند.95
8. در برخی دیگر از احادیث عامه، از کشته شدن 70000 نفر در عین التّمر96 و از تعدی به حریم 30000 تن در کوفه سخن رفته است.97
9. از أرطاة نقل شده که گفت:
سفیانی همة کسانی را که با او مخالفت کنند از دم شمشیر میگذراند، آنها را با ارّه میبرد و در دیگها میجوشاند. این کار تا شش ماه ادامه مییابد.98
10. و در ضمن یک حدیث طولانی از امیرمؤمنان(ع) روایت شده که فرمود:
با 70000 نفر به سوی عراق حرکت میکند، در کوفه، بصره و دیگر شهرها میگردد، ارکان اسلام را منهدم میکند، دانشمندان را میکشد، قرآنها را میسوزاند، مساجد را ویران میکند، محرّمات را مباح میسازد، به نوازندگی فرمان میدهد، کارهای ناشایست را ترویج میکند، از فرایض الهی جلوگیری مینماید، از جور و ستم پروا نمیکند، هرکس که نامش: محمد، علی، جعفر، حمزه، حسن، حسین، فاطمه، زینب، امکلثوم، خدیجه و عاتکه باشد، به جهت دشمنی با خاندان پیامبر از دم شمشیر میگذراند.99
آنچه را به طور فشرده آوردیم، اندکی از بسیار، قطرهای از دریا و مشتی از خروارها جنایاتی است که در احادیث فریقین پیرامون کارنامة سیاه سفیانی آمده است.
پیشتر گفتیم که همة اینها از نظر سندی قوی نیستند، ولی اینها مؤیّد حدیث بسیار معتبر و صحیحی است که از امام صادق(ع) در آغاز نقل کردیم که فرمود:
اگر سفیانی را ببینی، خبیثترین انسان را دیدهای، او سرخ رو، زاغ چشم و بور است، فریاد میزند: انتقام، انتقام، وانگهی دوزخ.
او به قدری پلید است که مادرِ بچهاش را، از ترس اینکه مخفیگاهش را نشان دهد، زنده به گور میکند.100
ادامه دارد.