طیف شناسی«جوان»از جمعیت هدف دستگاه های جاسوسی در نبرد نرم؛
قرمز،زرد،سبز و سفیدها چه کسانی هستند؟
خبرگزاری فارس: در جاسوسی در فضای نبرد نرم عرصه عملیات به طور کامل تغییر یافته و تقریبا هر عنصری که توان جذب و هدایت و یا فرآوری اطلاعات را داشته باشد (هدف نزدیک) دشمن محسوب میشود که البته این اهداف از لحاظ سطح دسترسی و توان عملیات اطلاعاتی درجه بندی گردیده و حائز اهمیت هستند.
دشمن در فرآیند جدید نبرد نرم اطلاعاتی با موضوع هدف نزدیک (Near Target) در واقع خود را به میان حلقه های نخستین قدرت نرم جمهوری اسلامی ایران رسانیده و با نفوذ در ارکان مبنائی در حرکت های اجتمائی راه را برای تحرک سریع در فضای نبرد برای نیروهای خودی دشوار نموده است. دراین میان با توجه به جذب و هدایت و نفوذ غیر سازمان یافته منابع و عوامل جاسوسی در عرصه نبرد نرم، یافتن عناصر اشرافیت برای دستگاه های مقابله کننده دشوار است، چنانکه هستند عناصری که در لباس خودی عنصر اصلی و جاسوسی دشمن بوده و عملا به عملیات جاسوسی و خرابکاری می پردازد و علاوه بر آن هستند عناصری که بدون آنکه خود بدانند تحت بستر نرم آفند نرم اطلاعاتی دشمن به فعالیت ضد امنیتی پرداخته و عملا اهداف دشمن را در نظام اسلامی پیاده سازی می کنند که این امر جبهه جدیدی مبارزاتی را برای سازمان های ضد جاسوسی گشوده است، چرا که نه می توان آن را جاسوسی نام نهاد و نه نشست اطلاعاتی، بلکه این امر موضوعی بین این دو مطلب می باشد. در سوی مقابل نیز افرادی خودی قرار دارند که به ناحق سوژه دستگاههای اطلاعاتی و ضد جاسوسی داخلی قرار گرفته و با هدف قرار گرفتن و یا دستگیری ایشان عملا جبهه مبارزه ی اطلاعاتی در کفه دشمن سنگینی نموده و خسران شدیدی به قدرت نرم اطلاعاتی وارد میشود چرا که از یک طرف توان و وقت وهزینه دستگاه های اطلاعاتی صرف یک (سوژه فریب) می گردد و سوژه های اصلی از نظرپنهان می ماند و از طرف دیگر دشمن با حذف یک عنصر خودی، عملا جبهه اطلاعاتی خود را تقویت نموده و به اهداف آفندی خود دست می یابد. طبیعی است که برای شناسایی و مبارزه با این پدیده نوین لازم است یک طیف شناسی وسیعی نسبت به آفندهای جاسوسی در کشور انجام گردیده و سپس سناریوهای برخورد با ایشان طراحی گردد تا از آفات بعدی یعنی (تقویت جبهه آفندی – جاسوسی دشمن ) و تضعیف جبهه پدافندی – ضد جاسوسی خودی جلو گیری شود. در گذشته و در فرآیند جاسوسی دشمن در نبرد سخت مفروضات اغلب معلوم و معین بوده اند. دشمن معمولا اهداف نشت و جاسوسی را نقاط حساس نظامی، اجرایی و یا تصمیم گیری قرارداده و توان خود را بر ارکان و یا گلوگاه های های تبادل اطلاعات (مانند دبیرخانه ها و …) متمرکز می نمود تا در یک فرصت ویژه و با استفاده از غفلت سیستم های امنیتی طرف مقابل، اطلاعات مورد نیاز خود را بدست آورد.
اما در جاسوسی در فضای نبرد نرم عرصه عملیات به طور کامل تغییر یافته و تقریبا هر عنصری که توان جذب و هدایت و یا فرآوری اطلاعات را داشته باشد (هدف نزدیک) دشمن محسوب میشود که البته این اهداف از لحاظ سطح دسترسی و توان عملیات اطلاعاتی درجه بندی گردیده و حائز اهمیت هستند. لذا در این فرآیند، جاسوسان گاه از میان جمعیت عادی، اقشار مرفه و یا کم در آمد و یا هر عنصر به ظاهر عادی دیگری انتخاب می شوند. تنها کافی است که بدانیم در جاسوسی با (هدف نزدیک) هدف فرد یا ابزاری است که توانایی انجام و یا پشتیبانی عملیات اطلاعاتی دشمن را داشته باشد . اینکه کدام جبهه، کشور (ها) و یا سازمان (ها) می تواند به طراحی چنین فعالیتی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران دست بزند، همواره مورد سوال بوده و گاها بین عوام و حتی خواص سوال می شود که چرا از کشوری مانند اسرائیل و یا امریکا بعنوان دشمن تمام عیار امنیتی ملت ایران اسلامی یاد می شود که در این مقوله سعی بر آن است ضمن تشریح پاسخ این سوال در مورد اسرائیل بخشی از واقعیت های جدید نبرد اطلاعاتی در فضای نرم تشریح شود.
اسرائیل دشمن تمام عیار اسلام و نظام اسلامی
انستیتوی تحقیقات صلح جهانی استکهلم (SIPRI )(International Peace Research Institute Stockholm ) در ژوئن 2006 طی یک کنفرانسی در استکهلم ضمن معرفی گزارش سالیانه خود در مورد بودجه سرسام آور نظامی جهانی و افزایش بی سابقه آن در تاریخ اعلام کرد که کشورهای جهان در آن سال بیش از 1120 میلیارد دلارصرف خرید تسلیحات نظامی کرده اند که 50 % بازار آن به تنهائی متعلق به آمریکا است. در این گزارش آمده است که آمریکا بیش از 1000 میلیارد دلار علاوه بر بودجه نظامی سال گذشته خودصرف تحقیقات نظامی کرده است. بدین ترتیب آمریکا معادل چهار پنجم بودجه نظامی جهان را بخود اختصاص داده است.
در همین مدت شیخ نشین های خلیج فارس وکشورهای همسایه ایران طی سالهای گذشته مسابقه ای کم نظیر درخرید تسلیحات داشته اند. تنها عربستان سعودی طی چهارده سال گذشته 268 میلیارد دلار اسلحه خریداری کرده است با توجه به جمعیت این کشور که در حدود 21 میلیون نفر است عربستان طیاین مدت معادل 12 میلیون دلار برای هر تبعه خود اسلحه خریداری کرده است. در همین مدت امارات متحده عربی با جمعیت 2,6 ملیون نفر 39 میلیارد دلار و کویت شیخ نشین کوچک عربی با جمعیت 1,1 میلیون نفر بیش از 73 میلیارددلار اسلحه خریداری کرده اند. در مجموع این سه کشور 380 میلیارد دلار تنها ظرف چهارده سال از آمریکا و انگلستان اسلحه خریدار کردند که بخشی از قطعات آن تولید اسرائیل بوده است.
جالب است که طبق آمار رویتر در 8 ماه مه 2006 ، ایران با جمعیت بیش از 70 میلیون نفر در این مدت تنها 49 میلیارد دلار هزینه خرید تسلیحات نظامی داشته است. در حال حاضر عربستان سعودی و اسرائیل از آمریکا بمبهای 13600 کیلویی بنام بیگ بلو (BIG – BLU ) خریداری نموده اند که قادر است تا عمق 60 متری سیلو های بتونی نظامی را منهدم کند این اسلحه به توپ نفوذی توپر (Massive Ordnance Penetrator – MOP) معروف است بنابراین خاورمیانه به انبار باروت تبدیل شده است که هر آن امکان انفجار آن با توجه به رژیم های فاسد و وابسته میرود. این معامله پر منفعت با ذخایر نفتی موجود در خاورمیانه که آمریکا و انگلستان در تلاشند تا انحصار آنرا بخود اختصاص دهند نمی تواند رقبای دیگر را به تکاپو نیاندازد تا سهمی از آن را نصیب خود نکنند. روسیه ، اوکراین ، سوئد ، کانادا و…. حتی هلند فعالانه در تلاشند تا تولیدات نظامی خود رابه شیخ نشینها ارائه نمایند. شاید یکی از دلائل ایجاد انقلابات امریکائی منطقه تلاش های فراوان دولت های بزرگ برای خنثی سازی این استعدادهای تسلیحاتی در کشورهائی باشد که امروز خود به نوعی تهدیدی بالقوه برای دولت های بزرگ مانند امریکا و متحدین ایشان مانند اسرائیل محسوب می شوند که البته میزان تهدید وابسته به سیاست های دفاعی این کشورهاست. سیاست دفاعى، آن بخش از سیاست یک دولت است که بیشتر متوجه مسائل نظامى است و در کنار سایر سیاستهای دولت مانند سیاست اقتصادی، سیاست آموزشى و… قرار می گیرد و شامل برنامهها و فعالیتهاى نظامى در زمان جنگ و صلح است و آنها را می توان بر مبنای ارتباط آنها با سیاست داخلى یا خارجی دولت به دو دسته ساختاری و استراتژیک تقسیم نمود. بنا به قول هانتینگتون، آن بخش از سیاست دفاعى که به سیاست خارجى مربوط است، در حوزه استراتژیک و آن بخشى که به سیاست داخلى برمی گردد، در حوزه ساختار قرار می گیرد. تصمیم به جنگ مانند سایر تصمیمات استراتژیک از قبیل انعقاد پیمانهای نظامى؛ حضور در اتحادیهها و بلوکهای جهانى؛ پذیرش صلح و آتشبس، همگى به لایه خارجى سیاست دفاعى برمی گردد. بررسى پویا تر جنبههاى سیاست دفاعى و عوامل موثر بر آن، ارتباط آنها با یکدیگر و نحوه شکلگیرى آنها، در واقع مطالعه فرایند سیاستگذارى دفاعى است. مطالعه این فرایند در چارچوب بررسى نظام تصمیمگیری دفاعى ـ امنیتى (تصمیم به جنگ) صورت می گیرد. رژیم صهیونیستی بارها ایران را بویژه در تحمل ناپذیری نسبت به پیشرفت های هسته ای به جنگ تهدید نموده است، لذا بنظر می رسد، اسرائیل در سیاست های استراتژیک دفاعی – نظامی خود نبرد با جمهوری اسلامی ایران را در دستور کار قرار داده است. وضعیت ستیزهآمیز جهانى و منطقهاى و نیز احساس دائمى نسبت به تهدید موجودیت کشور اسرائیل این کشور را به سوی فهم ویژهای از تهدیدها و فرصتها کشانده است که در عین ترس شدید از نابودی خویش و هیستری امنیت، به سمت توسعهطلبى و جنگافروزی نیزکشیده شده است. به گفته کرولد: طبق برداشت اورشلیم مخالفت کشورهاى عرب نسبت به موجودیت رژیم صهیونیستى یک امر دیرینه و غیرقابل حل است، گرچه بنا به دلایل تاکتیکى ممکن است پنهان گردد. اختلافات اعراب با یکدیگر در مورد چگونگى نابودى رژیم صهیونیستى است که بر موضوع اصلى تاثیر ندارد. موشهدایان که زمانى منصب ریاست ستاد مشترک و پس از آن وزارت دفاع رژیم صهیونیستى را بهعهده داشت ادعا می نمود: رژیم صهیونیستى دارای سیاست خارجى (تهاجمی) نیست بلکه دارای سیاست دفاعى است! به دیگر سخن، این رژیم به جای آن که استراتژی همهجانبه خویش را در راه تحقق اهداف سیاست خارجى به کارگیرد، سیاست خارجى را در خدمت استراتژی همهجانبه یا مفهوم امنیت استراتژیک قرار داده است. در نتیجه طبیعى است که سنتهای سیاسى رژیم صهیونیستى با جهتگیریهاى نظامی گرایانه در پیوند با طرز فکر خاص دولتمردان آن، مجموعا به یک سیاست خارجى ماجراجویانه و مواجهگر شکل داده است. ناخرسندى از وضعیت ژئوپلیتیک کشور، سطح غیرقابل قبول مانورهاى سیاسى، و واقعگرایى سیاسى کوتاهمدت از ویژگیهای این وضع سیاسی است. به لحاظ نظرى، سیاست خارجى رژیم صهیونیستى انطباقی تهاجمى با لحاظ وضعیت ژئواستراتژیک محیط خود است. این یکى از انواع رفتار سیاست خارجى در میان رفتارهای دیگر است که توسط جیمز روزنا مطرح شده است. مطابق دیدگاه او انطباق تهاجمى، آمادگى یک واحد سیاسى در تغییر محیط و ایجاد آن مطابق با تقاضاهاى ذاتى خود است. عملکرد سیاست خارجى چنین دولتى بدین نحو طراحى میشود که بتواند محیط را مطابق با ویژگیهای درونى خود هماهنگ نماید. رفتار سیاست خارجى مبتنى بر تمایلات و نیازهای شخصى و داخلى قابل بحث و تفسیر است. در این چارچوب تصمیمگیرى، محیط خارجى واحد سیاسى بستر آزمایشى براى تحقق نیازها و تمایلات فوق است. انطباق تهاجمى الگویى مناسب براى تجزیه و تحلیل کنش و وابستگى متقابل محیط داخلى و خارجى در شکلدهى به سیاست خارجى رژیم صهیونیستى است. انطباق تهاجمى به این معناست که تحت هیچ شرایطى، واحد سیاسى مشخصههای داخلى اصلى خود را در پاسخ به خواستههای نشات گرفته از محیط تغییر نخواهد داد و رفتار خارجى آن به گونهاى جهت خواهد گرفت که محیط خارجی را با مشخصههاى ذاتى خود موافق و منطبق سازد. نکات و ویژگیهاى اصلى این شیوه رفتارى بهطور خلاصه عبارتاند از:
1.تلاش واحد سیاسى براى منطبق کردن محیط با خواستهها و ویژگیهای اساسى خود؛
2.بی میلى براى چانهزنى با محیط که ریشه در بی علاقگى به پذیرش هرگونه تغییری در ساختارهاى اساسى خود دارد؛
3.مفروض این جوامع آن است که در بازی با حاصل جمع صفر شرکت دارند؛
4.مبناى اساسى انطباق تهاجمى، وجود یک نهاد، هنجار و یا گروه اجتماعى قدرتمند و انعطافناپذیر است که صاحبمنصبان واحد سیاسى را بیشتر پاسخگوی خواستههاى خود می کند تا خواستههای نظام بینالملل؛
5.طرفدارى از اقتدار دولت در عین استبداد و وجود یک سیستم حزبى رقابتى؛
6.نیاز به نوآوری و آشتىناپذیری و آمادگى برای توسل به مداخله با نیروی نظامى؛
7.نقش تعیینکننده نخبگان نظامى در فرآیند تصمیمگیری و احتمالا وجود یک کابینه یا رئیس دولت مقتدر.
این ویژگیها و اصول را می توان در جامعه و رفتار سیاست خارجی رژیم صهیونیستى مشاهده کرد. همچنین تلاش رژیم صهیونیستى در تعقیب اهداف توسعهطلبانه صهیونیستى را نیز باید ذکرکرد تا لزوم رفتار تهاجمى آن روشنتر شود. نظام اعتقادى صهیونیسم در رژیم صهیونیستى نه فقط به عنوان نهادى قدرتمند در رهبری این رژیم به اتخاذ یک رفتار تهاجمى عمل کرده و هنجارهای لازم را برای آن بهوجود آورده است که مبنایى برای شکلگیری و عمل گروههاى سیاسى قدرتمند رژیم صهیونیستى نیز می باشد؛ به گونهای که ساختارهای اصلى و مشخصههاى ذاتى جامعه رژیم صهیونیستى براساس صهیونیسم شکل گرفته و اداره می شود.
نظام اجتماعى رژیم صهیونیستى نیز ویژگیهاى خاص خود را دارد. جامعه رژیم صهیونیستى مهاجرنشین، طبقاتى و نژادپرست است. چنین جامعهاى مستعد یک رفتار تهاجمى است یهودیان اسکان یافته، نهادها و موسسات متنوع داخلى از شرایط خاص محیطى رژیم صهیونیستى مطلع هستند و نفع مستقیمى در هدایت سیاست خارجى رژیم صهیونیستى براساس صهیونیسم دارند. بنابراین انطباق تهاجمى رژیم صهیونیستى نه فقط از سوى عرصه داخلى سیاست به چالش کشیده نشده، بلکه حمایت نیز می شود. شرایط خاص سیاسى و امنیتى جامعه رژیم صهیونیستى که حاکمان را قادر می سازد با توسل به آن، بسیاری از آزادیهاى مدنى را محدود کنند و به علت فقدان قانون اساسى، آزادى نسبتا زیادى براى خود ببینند، جامعه رژیم صهیونیستى را به یک جامعه اقتدارگرا نزدیک ساخته و مستعد انطباق تهاجمى می کند.
در جامعه رژیم صهیونیستى نخبگان نظامى به طرق مختلف درتصمیمگیریهاى مربوط به مسائل امنیتى که جزء لاینفک سیاست خارجى رژیم صهیونیستى است، دخالت دارند. شاید بتوان گفت نوعى حاکمیت نظامیان در آن ایجاد شده است، خاصه جریان راست در رژیم صهیونیستى که در جهتگیرى سیاست خارجى تهاجمى در آن کشور، نقش بارزترى را دارد. در این قسمت از نوشتار، مناسب است به خطوط قرمزی در سیاست خارجى اشاره شود که عبور از آن به منزله جنگ ویا نزدیک شدن به جنگ تلقى می شود. در چنین شرائطی است که دستگاه های جاسوسی خارجی چون موساد و ادارات وابسته به آن در حال انجام بیشترین تلاش ممکن جهت تطبیق شرائط کشور هدف (ایران اسلامی) با تهاجم احتمالی به نفع خود هستند و از آنجا که با تغییر رژیم، نمای مطلوب جهت سیاست انطباق تهاجمی اسرائیل در ایران ایجاد خواهد شد، دشمن الویت مبارزاتی خود را نبرد اطلاعاتی در فضای نرم قرار داده است.
طیف جمعیت مد نظر دشمن به عنوان (هدف اطلاعاتی نزدیک)
طبیعی است با این فرآیند وسیع عملیاتی طیف مد نظر دشمن جهت تحقق اهداف اطلاعاتی نیز وسیع است برای ملاحظه طیف مورد نظر به شکل ذیل توجه فرمایید که این طیف بندی بر اساس اهمیت وشدت تهدید (Treat Assessment) برای جبهه اطلاعاتی خودی انجام گردیده است:
الف :قرمز : مسئولین عهده دار سیاست های خارجی و اجرائی نظام در امور بین الملل، مامورین اطلاعاتی و ضد جاسوسی
ب : زرد : هم فکران آئینی و عقیدتی، منتقدین دینی و مرتدین پنهان، طرفداران جریان های عقیدتی انحرافی
ج : سبز : متقاضیان خروج از کشور، ایرانیان خارج نشین، متخصصین داخلی آماده اعزام، افراد سازمان های غیر دولتی، دانشمندان فعال در حوزه های فوق پیشرفته
د: سفید : سایر مسئولین رده های میانی و افرادی که توانمندی هدایت جمعیت ها را داشته باشند ( مانند مداحان، وعاظ، چهره های سینمایی و نظائر آن )در توضیح طیف بندی فوق الذکر باید گفت:
الف ) در این طیف طبیعی است خطر ویژه و بالفطره ای برای کشور وجود دارد و افراد نفوذی در این سطح طبیعتا می توانند منافع ملی را به مخاطره انداخته و بخشی از سیاست ها و یا تاکتیک های اصلی مقابله با آفند نرم دشمن را که ممکن است سالها و یا ماه ها برای آن وقت و هزینه صرف شده باشد به مخاطره بیندازد.
ب ) این افراد در واقع همان کسانی هستند که هم فکران آئینی و عقیدتی دستگاه های جاسوسی و یا ابناء خانواده های وابسته به گروه های عقیدتی خاص (مانند لژ های فراماسونر و … ) می باشند و یا شامل افرادی هستند که به نحوی دچار انحراف در عقاید خود گردیده و بعضا مرتبط با احزاب ضاله ای چون پژاک، فدائیان ، توده (منحله) و …، جریانات تصوف، فرق نوظهور انحرافی ( سیتنیسم و نظایر آن ) و متاسفانه برخی اقلیت ها در شرائط فعلی می باشند و یا این که در طیف جریان انحرافی اخیر قرار می گیرند که این سوژه ها همواره هدفی بالقوه برای دشمن محسوب گردیده و دشمن در شرایط خاصی و با هر تغییر وضعیت ایشان را از ( اقدام زرد) خارج و مورد اقدام قرمز قرار می دهد. بطور مثال ممکن است فردی عادی از جامعه هم فکران گذشته و یا فعلی این دستگاه های جاسوسی با یکی از عناصر امنیتی و یا مقامات حسب روابط شغلی، ورزشی و … ارتباط بگیرد.
لذا از آنجا که دشمن (جامعه افراد زرد) را بخشی از استعدادهای بالقوه خود در عرصه عملیات جاسوسی تصور می کند، بلافاصله این مخاطبان را به سطح قرمز ارتقاء داده و سعی می نماید: 1- از ظرفیت شبکه جاسوسی خود برای تسلط اطلاعاتی بر روی ( فرد مخاطب ) استفاده نماید (انتقال از سطح زرد به قرمز). 2- از عامل حقیقی و یا مجازی خود برای تسلط به سوژه مطلوب استفاده نماید (عملیات جاسوسی). لذا در این سطح ممکن است یک کارگر، آبدارچی، مامور نظافت و … حسب روابط عاطفی عامل اشرافیت دشمن بر روی عنصر اجرائی و یا امنیتی قرار گیرد و حتی دشمن در شرائط ویژه و به محض آن که احساس کند که عامل زرد خود توان اشرافیت ویژه ای بر روی هدف پیدا نموده است او را به سطح قرمز انتقال داده و حتی با عامل ارتباط رسمی جاسوسی برقرار نماید.
ج) دشمن این بخش را در واقع موضوعی در اهداف سازمان یافته و کلاسیک خود می بیند که اغلب در شرایط غیر بحران فایده ای چندانی برای دشمن و خطر چندانی برای نظام ندارند. اما در شرائط بحران وضعیت کاملا متفاوت است که برای عدم تبدیل وضعیت این جمعیت در شرائط عادی و بحران باید سناریوهای لازم طراحی شود.
د) این بخش در واقع جمعیت های عمومی حائز دسترسی اطلاعاتی اندک و یا اختیارات اجرایی عمومی هستند که معمولا در زمره اهداف دشمن در شرایط غیر حمله ( آفند اطلاعاتی ) قرار ندارند. این افراد معمولا قربانیان حملات اطلاعاتی دشمن بوده و در صورت قرار گرفتن در تور فریب اطلاعاتی دشمن حاشیه های فراوانی را برای تبلیغات بین المللی علیه نظام فراهم می آورند که از این جهت در سناریوهای امنیتی مهم هستند.
جمع بندی و نتیجه گیری:
1- همانگونه که مشخص است در فضای جدید نبرد اطلاعاتی و بویژه جاسوسی، دشمن از روش طیف شناسی استفاده نموده و بر روی یک جمعیت هدف فعالیت می کند که هر لحظه از لحاظ تعداد و سناریوی مواجهه متفاوتند، لذا شناسائی عناصر احتمالی در معرض جاسوسی در فضای نبرد اطلاعاتی امری بسیار دشوار است که بجای فعالیت بر روی عناصر باید طیف شناسی مد نظر دشمن و عناصر و لایه های آن را شناسائی و اقدامات لازم را در خصوص عناصر تبدیل وضعیت اجرا کرد.
2- باید دانست که بیشترین بهره بردار در سوژه های اشتباه از لحاظ انتخاب هدف، دستگیری و یا تعقیب اطلاعاتی – قضائی، تنها و تنها دشمن است. لذا باید توجه داشت که اندک اقدام اشتباه، ریختن آب به آسیاب جاسوسی دشمن در فضای نرم اطلاعاتی است. لذا باید پس از انجام فعالیت اول، بیشترین نقاط تمرکز را بر روی عناصر متغیر در بین دو طیف جمعیتی قرار داده و از هدف قرار گرفتن سوژه های تحمیلی دشمن بشدت اجتناب نمود.
0- باید بخاطر سپرد که یک سوژه قطعا نمی تواند هم هدف دستگاه های جاسوسی دشمن باشد و هم هدف دستگاه های امنیتی خودی، چرا که منافع دستگاه های اطلاعاتی خودی با دشمن در تضاد ساختاری است. لذا هرگاه حین فعالیت به سوژه ای غیر فریب مواجه شدیم که در عین سوژه بودن برای دستگاه های جاسوسی دشمن، هدف یک دستگاه اطلاعاتی خودی نیز قرار دارد، باید مطمئن باشیم که دست های آشکار و یا پنهان دشمن لاجرم در حذف یک نیروی مهم برای اسلام و انقلاب نقش دارد.